به چشمانت خیره میشومبرق چشمانت هوش از سرم میبردگویی شرابی هفت ساله نوشیده باشمتو کیستی که اینگونه مرا مست و مدهوش خود کرده ای؟؟نمیدانم!!بی گمان تو زاده ی عشقی و من مجنون و شیدای توم.